۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

بررسي ماترياليسم

ماترياليسم به عنوان يكي از مكاتب مهم و بزرگ كه عده بي شماري ، از هواخواهان آن مي باشند از اهميت ويژه اي برخوردار است اين مكتب تاثيرات عمده اي بر افكار و رفتار انسانها و تاثيرات بزرگي بر جوامع داشته و دارد . هدف از اين نوشتار ضمن آشنايي ، تاييد و يا تكذيب كردن آن نمي باشد و اين امر به عهده خود خواننده مي باشد  .
بايد دانست كه ماترياليست نمايندگاني از قبيل تالس،هراكلت،دموكريت،اپيكور ، هاپز بيكن ، ديده رو ، فويرباخ ، هلوسيوس داشته است . فلاسفه اي نيز متمايل به ماترياليست بوده اند . از قبيل : دكارت ، لاك ، اسپينوزا ،  كنت و اسپنسر.
قبل از ورود به تبيين مادي گري ذكر چند نكته ضروري مي نمايد . اولين و مهم ترين مخالف ماترياليسم ايده اليسم مي باشد .
 ايده اليسم معتقد است اشياء در ذهن ما وجود دارند نه در خارج از آن و اگر چنانچه وجود داشته باشند كپي از اصل است . موجودات انعكاس افكار ما مي باشند و اين افكار ماست كه اشياء را ايجاد مي كند دنيا حقيقتي معنوي است . دنيا محدث است و آفريننده دارد حقايق اشياء مخلوق ذهن بشرند و جهان حقيقتي است ذهني . چيزها آنچنانكه به نظرمي رسند نيستند.حواس ما ظاهر اشياء را درك ميكند و از باطن آن بي خبر است. علم نميتواند در باطن اشياء راه پيدا كند. انسان نميتواند ذرات را درك كند.زيرا ارگانهاي حسي او از نوع مخصوص است و به طرقي خاص اشياء را حس مي كند.زمان ومكان غير از فكر چيز ديگري نيست.وجود دوگانه ومتشكل از روح وماده است.روح خالق ماده است. ماده ساكن است و روح متحرك.
ماترياليسم معتقد است ماده در خارج از ذهن وجود دارد و روح (احساسات ) حالتي از حالات ماده مي باشند . جهان در عينيت وجود دارد نه در ذهن ما و اشياء بتوسط تصورات و ادراكات ما درك مي گردند . ماده در حركت است و در زمان و مكان وجود دارد . جهان يك حقيقت مادي است . حيات سياسي هر جامعه تابع اقتصاد آن جامعه مي باشد و مبناي مادي دارد . عوامل اقتصادي اساس جامعه را تشكيل مي دهند .

ماترياليسم تاريخي

ماديون معتقدند كه ماترياليست هميشه با پيشرفت علوم و وضع اقتصادي مردم پيشرفت كرده و با انحطاط علوم و وضع اقتصادي مردم راه انحطاط را پيش گرفته است.
مثلا در قرون وسطي چون بازار علم راكد بود ماترياليست نيز پيشرفت نكرد ولي بالعكس در قرون 16و17و18 كه علوم مترقي بودند ، ماترياليست نيز گامهاي بلندي بر داشت مثلا ماديت قرن هيچدهم بعلت آنكه علم مكانيك پيشرفت كرده بود بيشتر حالت مكانيكي داشت يكي از ماترياليستها قرن 18 مي نويسد : (همچنانكه كبد از صفرا ترشح مي كند مغز هم فكر ترشح مي كند . در هر صورت ماترياليست انسان را محصوال محيط مي داند ومحيط را محصول وضعيت اقتصادي و فعاليت بشر مي دانند .
همچنانكه ماترياليسم درجات دارد . ايده آليسم هم درجات دارد گاهي ايده اليسم بجايي مي رسد كه حتي وجود ماده را انكار مي كند مثلا بر كلي مي نويسد (ماده آن چيزي نيست كه ما در حين تفكر معتقد ميشويم كه در ذهن  ما موجود است .
ما فكر مي كنيم كه اشياء موجودند زيرا آنها را مي بينيم و لمس مي كنيم و از آنجا كه اشياء در ما چنين محسوساتي توليد مي كنند ما بوجود آنها معتقد مي گرديم در حاليكه محسوسات ما چيزي غير از تصوراتي كه در ذهن داريم نيست پس اشياء را كه بمدد حواس درك مي كنيم چيزي جز تصورات نيستند و تصورات نيز در خارج از ذهن موجود نيستند . اين در حاليست كه لاادريون (كساني كه در قبال يك مسئله اظهار مي كنند كه نمي دانيم ) مي گويند معلوم نيست جهان در كنه ذات خود روح است يا ماده و شناخت پديده ها براي ما ممكن است ولي واقعيت آنها از ما مخفي است .
اينجانب نويسنده معتقد است كه انسان به هنگام پيدايش موجودي خام ولي مستعد مي باشد پس اگر بگوئيم كه اشياء را بمدد حواس درك مي كنيم كه بواقع نيز چنين مي باشد و يا حواس ما بتوسط اشياء شكل مي گيرند نيز بخطا نرفته ايم . با اين استدلال جمله اشياء غير تصورات ما نيستند بطور كامل صحيح مي باشد چونكه تصورات نيز بتوسط اشياء شكل گرفته اند پس حتما شي موجود بوده كه باعث تصوري گرديده است.ولي در جواب لاادريون مي توان بدين نكته اشاره كرد كه : با قبول اينكه انسان هيچ موقع بتمامي امور وقوف نداشته و نخواهد داشت مي توان چگونگي پيدايش اين ترديدها و سوالها را در ذهن انسان بررسي كرد و بعد از ريشه يابي آن پي به صحت شكل گرفتن اين ترديدها برد. انسان در عين اينكه موجودي است كنجكاو و طبع او سيري ناپذير است الزامي ندارد براي هر سوال كه در ذهن او نقش مي بندد جوابي يافت و يا اصولا اگر يك جمله پرسشي به صرف پرسشي بودن آن، جمله معني داري باشد و يا بتوان جواب معني داري براي آن يافت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر