۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

شیطان، فرشتهای که شریک و رقیب خداشد!؟

 از دکتر مهرآسا
موجودی خیالی و ساختگی در اسطورهی دینها، و یا بهتر است بگوئیم در دینهای اسطورهای، به نام شیطان یا ابلبس یا اهریمن و... مطرح و پذیرفته شده است که مطابق آنچه واضعان دین او را معرفی میکنند، موجودیّت شگفتانگیزی دارد. زرنگ، خوش صحبت، حقهباز، دانا به تمام راز و رمز جهان، محیط به تمام دانشهای موجود در جهان، آگاه به تمام علوم عقلی و نقلی و عارف به تمام دینها همه صفاتی هستند که سخنگویان دینها به این پدیده نسبت می دهند. زیرا شیطان می تواند تمام دانایان جهان را فریب دهد و آنان را از خدا جدا کرده به کار های زشت و ترک دین وادارد. گذشته از اینکه بار خباثت و دنائتش نامحدود و از این نظر نمونه و اُلگو است، قدرتی است مافوق تصور و به مراتب قویتر و مؤثرتر از الله و یهوه و پدر آسمانی و خدای خالق! 
 این موجود ابرقدرت، درست آنتی تز و خنثی کنندهی الله، یهوه، روح القدس، اهورامزدا و دریک کلام ضد خدای ادیان است. یعنی موجودی است که طبق تعریف ادیان، دردشمنی و ضدیّت با خدا و مخلوق خدا ذرهای و ثانیهای کوتاه نمی آید و یک دم نمی آساید.
طبق فسانه و فسون ادیان، این موجود، نخست از ملائک مقرب بارگاه باریتعالی بوده و توسط الله خلق شده است تا به مانند دیگر کروبیّان، گوشهای از کارهای دربار خدا را رتق و فتق کند. اما به این سبب که هنگام مواجهه با آدم و حوا دربهشت، آنها را اغوا میکند تا از درخت معرفت میوه بچینند و بخورند و عاقل شوند، مورد غضب خدای دشمن معرفت قرارمی گیرد و از بهشت و بارگاه کبریا طردشده، همراه آدم و حوا به زمین پرت میشود... و روایتی دیگر می گوید: خدا به شیطان گفت به آدم سجده کن؛ ولی ابلیس این فرمان را رد کرد و گفت: «خلقت من ازآتش است و خلقت آدم ازخاک، آتش چگونه برخاک سجده کند و...» البته واضعان این تخیل و فرموده، از اینکه چرا ابلیس و دیگر ملائک و خود باریتعالی آتش را برخاک ارجح میدانند و شیطان به آن استناد کرده است، سخنی نمی گویند و همچنان مخاطبان خود را چون خود سفیه تصور میکنند.
اما دراین داستان، بخش مسخره آنجاست که خدای خالق همین شیطان، حاضر نیست این فرشته متمرد را از بین ببرد و نابود کند؛ بلکه او را از بهشت میراند و به زمین تبعید میفرماید تا ازآن زمان تاکنون، همچنان موی دماغ الله شده باشد. شیطان نیز که ازاین نوع مجازات خشنود است، زیرا درهمان لحظه به خدای خالقش میگوید که من رفتم تا درزمینت مخلوقات تورا اغوا کنم و ازراه به دربرم که دیگر نه تنها ازتو اطاعت نکنند، بلکه به فساد و تباهی افتند، دروغ بگویند، دزدی کنند، مرتکب قتل شوند، حتا با محارم زناکنند، جنگ و آتشافروزی برپاسازند، هزاران دوز و کلک و ریب و ریا سرهم کنند و... می روم تا شرها به پاکنم و خانمانها براندازم و...
دراین میان همچنانکه رسم اسطورهسازان است، این نکته معلوم نمیشود و کسی نمی پرسد که درآن لحظه جز آن دو نفر«آدم و حوا» هیچ کس نه درعرش و نه درزمین، وجود نداشت که شیطان مأمور اغوایشانشود و این دونفر راهم قبلاً اغوا کرده و فریب دادهبود.
بههرحال، معلوم میشود که حضرت باریتعالی این تهدید ابلیس را شوخی تصور میفرماید و به آن وقعی نمیگذارد و سخن ابلیس را باورندارد؛ یا برعکس، درواقع خوشحال میشود و فکر میکند مشتری و خوراک برای ورود به جهنم و سوختن در آتش دوزخ را همین شیطان باید تهیه و تأمین کند! پس چنین موجودی باید باشد، وگرنه داستان یک جایش خواهد لنگید.

باید گفت، ضمن اینکه حضرت خالق باورنمیکند این مخلوقی که خود را از آتش خلق کرده است، به همین زودی چنین رقابت و ضدیّتی با او را آغازکند و دردسرساز گردد، سازندگان چنین  اوهام و تخیلاتی نیز، چه سادهلوح و نابخردبودهاند!
اما شیطان قول و وعدهای را که به خدا داده بود به محض رسیدن به زمین –البته پس از آن که از زاد ولد پسر و دختر حضرت آدم تعدادی قابل توجه آدمیزاده به وجود میآید- عملی میکند؛ فتنه و شر را می آغازد؛ و انس و جن را از اطاعت خدا باز میدارد؛ وچون زمین از بشر تهی است، عجالتاً و به همان زودی فتنه را با پسران آدم شروع کرده و بین دوپسر آدم را بههم میزند و قابیل را تحریک میکند که هابیل را بکشد و دیگر قضایا که کم و بیش همه به آن آگاهیم.
پرسش اینجاست: خدائی که برطبق ادعا و اعتقاد پیغمبران خداساز، قدرت قاهراست و بصیر است و علیم است وخالق کل کائنات... به چه جهت از نیّت شیطان آگاه نیست و علیرغم آنکه ابلیس خود بی پروا می گوید که من چنین و چنان میکنم، مسئله را جدی نمیگیرد؛ به گونهای که شیطان بنده و مطیع سابق باریتعالی، نه شریک خدا، بلکه دشمن و رقیبی پرقدرت برای حضرت حق میشود که قابل مهار نیست؟! البته با نفوذ کلامی بسیار، و تأثیر و شخصیّتی چندین برابر رب العالمین. به طوریکه هم اکنون در بین این شش میلیارد نفوس بشر درزمین، اگر با چشم واقع بین و منصفانه و بهسود خدا هم سرشماری کنیم، تعداد افرادی که خدای خالق را به درستی و ازهرنظر اطاعت کنند و درروز دستکم یک بار فریب شیطان را نخورند، چندهزار نفری بیشتر نیست؛ آنهم دیوانگان مقیم دارالمجانین ها. حتا خدا چنان در برابر این شیطان مخلوق خود زبون است که به مسلمانها دستورداده است درمراسم حج، به طرفش سنگ پرتاب کنند!!  بنابراین، شیطانی که به گفته ادیان، خودش مانند آدم مخلوق خداست، به مراتب قویتر، داناتر، زرنگتر، مکارتر و پرطرفدارتر از حضرت خالق است. حیرتا که او هم، همانند خدا نامرئی است و هیچ کس تاکنون جنابش را ندیده است!
اکنون پرسش از شریعتمداران و دینداران و معتقدان به ادیان ابراهیمی این است: خدای قادر خالق کائنات که مرگ و زندگی تمام موجودات ازانس و جن و ملائک دردست او است، چرا برای خود، نه تنها شریک که رقیب درست کرد؟ یعنی درهمان زمان که ابلیس ننه حوا را فریب داد و میوه معرفت به او خوراند، چرا جان او را نگرفت تا زحمات پیامبرانی که می فرستد به هدر نرود و کارشان چنان سنگین نباشد؛ و مردمان زمین، همه نیک سرشت وبیگناه باشند؟
پاسخ می دانید چیست؟ ...بله: نه خدائی هست و نه شیطانی؛ و تمام این داستانها، خیالات و خرافات است. اگر شیطان نیست- که حتماً نیست- خدا هم بی شک نیست و وجود ندارد..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر