۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

اسلامگرایان عزیز"آخرش نگفتید:اسامه بن لادن و خامنه ای وجانشینان خدا"اسلام رادرمورد زنان بداجرا میکنند"یا قرآن بد نوشته شده است؟!

اسلامگرایان عزیز"آخرش نگفتید:اسامه بن لادن و خامنه ای وجانشینان خدا"اسلام رادرمورد زنان بداجرا میکنند"یا قرآن بد نوشته شده است؟!

سوره بقره (ماده گوساله) آیه 223 صفحه 36
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.
زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.
...................................
سوره احزاب آیه 51
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا.
از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است.
........................
سوره احزاب آیه 50
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا.

ای پيامبر ، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان ، غنايم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کرديم ، و نيز زن مؤمنی را که خود را به پيامبر بخشيده باشد، هر گاه پيامبر بخواهد او را به زنی گيرد اين حکم ويژه توست نه ديگرمؤمنان ما می دانيم در باره زنانشان و کنيزانشان چه حکمی کرده ايم ، تابرای تو مشکلی پيش نيايد و خدا آمرزنده و مهربان است.
..........................
سوره نساء (زنان) آیه 176
يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
از تو فتوی می خواهند ، بگوی که خدا در باره کلاله برايتان فتوی می دهد، : هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بميرد و او را خواهری باشد ، به آن خواهر نصف ميراث او می رسد اگر خواهر را نيز فرزندی نباشد ، برادر از او ارث می برد اگر آن خواهران دو تن بودند ، دو ثلث دارايی را به ارث می برند و اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد خدا برای شما بيان می کند تا گمراه نشويد ، و او از هر چيزی آگاه است.
......................
سوره النساء (زنان) آیه 34 صفحه 85
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا.
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است
......................
سوره نساء (زنان) آیه 25
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
هرکس را که توانگری نباشد تا آزاد زنان مومنه را ب نکاح خود در آورد از کنیزان مومنه ای که مالک آنها هستید به زنی گیرد. و خدا به ایمان شما آگاه تر است. همه از جنس همدیگرید. پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح کنید و مهرشان را به نحو شایسته ای بدهید. و باید که پاکدامن باشند نه زناکار و نه از آنها که به پنهان دوست میگیرند. و چون شوهر کردند، هرگاه مرتکب فحشا شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است. و این برای کسانی است. از شما که بیم دارند که به رنج افتند. با این همه، اگر صبر کنید برایتان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
.......................
سوره نساء (زنان) آیه 24
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا.
و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند (منظور زنانی است که در جنگ اسیر مسلمانان شده باشند.). از کتاب خدا پیروی کنید. و جز اینها زنان دیگر هرگاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح درآورید نه به زنا، بر شما حلال شده اند. و زنانی را که از آنها تمتع میگیرید واجب است که مهرشان را بدهید. و پس از مهر معین در قبول هرچه دو بدان رضا بدهید گناهی نیست. هر آینه خدا دانا و حکیم است.
....................
سوره نساء (زنان)  آیه 11   صفحه 79
يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا.
خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.
...........................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 230  صفحه 37
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.
..............................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 221
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَـئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ.
زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.
...........................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 282 صفحه 49
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند،  نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.
...........................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 228
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ.
بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است.
............................

تناقضات قرآنی

امروز میخوام چند تا از تناقض هایی که تو قرآن پیدا کردم و وجود داره رو بذارم . همه میدونیم تو دینی که الان آخوندا به ما میگن کلی تناقضای کوچیک و بزرگ هست . همه شاید اینو قبول دارن . اما آیا تو دین اولی که محمد اورده هم تناقض وجود داره ؟ آیا محمد معصوم از اشتباه بوده ؟
من جواب این سوال ها رو نمیدونم . ولی اگه نشه این تناقض ها رو توجیه کرد شاید مورد فوق زیرسوال بره . ضمنا ترجمه آیه ها ترجمه مهدی الهی قمشه ای هستش و یکی دوتاش از فولادوند و مکارم . یه چیز دیگه که هست اینه که من خودم واسه این به ظاهر تناقض ها توجیه مناسبی پیدا نکردم و شاید این بخاطر مطالعه کم من باشه . هرکی خوند امیدوارم کمکی بکنه اگه چیزی میدونه
۱- آیا خدا گناه شرک رو میبخشه یا نه ؟ چیزی که مشخصه خدا هیچ گناهی رو بدون توبه نمی بخشه و منظور من اینجا از بخشیدن بعد از توبه هستش . دو تا آیه زیر رو بخونین :
- محقق است که خداوند هرکس را به او شرک آورد نخواهد بخشید و سوای شرک هرکه را خواهد می بخشد ( سوره نسا آیه ۴۸ )
- خدا هرکه را به او شرک آرد نخواهد بخشید و مادون شرک گناهان دیگر را هرکه را مشیتش تعلق گیرد می بخشد ( سوره نسا آیه ۱۱۶ )
با توجه به این دوتا آیه مشخصه که خدا شرک رو نمی بخشه و چون دقیقا در کنار کفر گفته سایر گناها رو میبخشه و میدونیم که خدا هیچ گناهی رو بدون توبه نمی بخشه پس منظور از نبخشیدن شرک حتی با توبه هستش . ( البته شاید ) . حالا آیه ی زیر رو که درباره داستان موسی و بنی اسرائیل هستش تو همین سوره بخونین .
و پس از آن همه آیات خدا و معجزات موسی باز گوساله پرستی اختیار کردند باز ما به لطف ذاتی خود از این کار زشت آنان نیز درگذشتیم ( سوره نسا آیه ۱۵۳ )
یه تعریف کوچولو : کفر یعنی اینکه اصلا خدا رو قبول نداشته باشی ولی شرک همینطور که از کلمش معلومه یعنی چیزی یا کسی رو با خدا در خدایی شریک قراردادن . و مشخصا گوساله پرستی یک جور شرک بارزه . خدایی که انقدر اصرار داره که شرک رو نمی بخشه چطوری تو همین سوره به همین راحتی از همچین شرکی میگذره ؟
۲- همه جا صحبت میشه از عجایب و معجزات عددی قرآن . تساوی کلمات مرد و زن ، تعداد کلمات روز و ماه در قرآن و و و ... حالا وقتشه یک کم از تناقضات عددی قرآن حرف بزنیم .
- پروردگار شما آن خدائی است که آسمان ها و زمین را در شش روز خلق کرد ( سوره اعراف آیه ۵۴ )
علاوه بر این آیه در سوره یونس آیه ۳ و سوره فرقان آیه ۵۹ و سوره هود آیه ۷ نیز دقیقا به این نکته اشاره شده . پس شکی نمی مونه که آسمان ها و زمین در شش روز خلق شده .
حالا با هم قسمت هایی از آیات ۹ تا ۱۲ سوره فصلت رو با هم میخونیم .
- ای رسول مشرکان را بگو که شما به خدا که زمین را در دو روز بیافرید کافر می شوید ...  (۹) و او روی زمین کوه ها برافراشت و انواع برکات و منابع بسیار در آن قرار داد و ارزاق اهل زمین را در چهار روز مقدر و معین فرمود ...  (۱۰) ... (۱۱) آنگاه نظم هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود ... (۱۲)
ای بابا این که شد ۸ روز . ۲ روز زمین . ۴ روز برکات و منابع درون زمین . ۲ روز آسمان . عیب از کجاست ؟ قوانین ریاضیات خدا فرق داره ؟ یا اینکه محمد زیاد ریاضیش خوب نبوده ؟ شایدم معجزه ی پیامبر اکرم یکم زیادی معجزه شده . شایدم علم ریاضی امروز تناقض داره .
۳- آسمان زودتر آفریده شده یا زمین ؟
- او خدائی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد پس از آن به خلقت آسمان نظرگماشت و هفت آسمان را برفراز یکدیگر برافراشت و او به هرچیز دانا است ( سوره بقره آیه ۱۹ )
- آیا بنای شما آدمیان استوارتر است یا بنای آسمان بلند که سقفی بلند و محکم بنیان در کمال زیبایی استوار ساخت و شامش را تیره و روزش را روشن گردانید و زمین را پس از آن گسترد و در آن آب و گیاه پدید آورد و کوه ها را عماد آن ساخت ( سوره نازعات آیات ۲۷ تا ۳۲ )
چند تا توجیه متصوره واسه این تناقض :
شاید تو این آیه خدا دچار اشتباه لپی شده و تو آیه بعدی اصلاح کرده . به هرحال زمان زیادی گذشته شایدم کهولت سن حضرت حق باعث این موضوع شده . فراموش نکنیم دست کم ده میلیارد سال زمینی از عمر ایشون میگذره . شایدم این دو تا آیه از دو تا خدا به پیامبر نازل شده . پیامبر هم چون در دریافت و ابلاغ و عمل به وحی معصوم هستن مجبور شدن هرچی میرسه ابلاغ کنن . شایدم کاتبان قرآن بعلت مشکلات خانوادگی و شخصی در نوشتن قرآن دچار اشتباه شدن . که مورد اخیر محتمله
۴- حتما آیه معروف لا اکراه فی الدین رو خوندید یا شنیدید ؟ حالا معنی آیه ۲۵۶ سوره بقره رو با هم میخونیم .
- در قبول دین اجباری نیست راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید ... ( سوره بقره آیه ۲۵۶)
اگه از نظر عقلی هم بخواهیم فکر کنیم در دینی که بخواد به زور پذیرفته بشه هیچ فایده ای نیست . دین باید از روی عقل و باور باشه .
حالا آیه های زیر رو با هم میخونیم :
- مشرکان را هرجا می یابید به قتل برسانید و آن ها را دستگیر و محاصره کنید و هرسو در کمین آنها باشید ( توبه آیه ۵ )
- شما مومنان وقتی با کافران روبرو شوید باید گردن آنها را بزنید تا آنگاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا در آورید ( سوره محمد آیه 4 )
- هرجا مشرکان را یافتید به قتل برسانید و از شهرهایشان آنها را برانید ( سوره بقره آیه 191 )
- ای پیامبر مومنان را به جنک تشویق کن ( سوره انفال آیه 65 )
از آیات فوق چند نکته برداشت میشود :
1-      دین اسلام دین رافت مروت و جوانمردی است و مهربانی از سر و روی این دین میبارد
2-      در قبول دین اسلام هیچگونه زور اجبار چاقو کشی قمه کشی و گردن زنی وجود ندارد و هر انسان مختار است که دین خود را انتخاب کند یا به قول قرآن : هرکه می خواهد کفر ورزد و هرکه میخواهد ایمان آورد
·         در اینجا یک نکته باید بگم : ممکنه خیلی ها بگن که منظور از لا اکراه فی الدین جنبه اخروی اون هست . یعنی اینکه خدا گفته آدما اگه ایمان نیارن در آخرت عذاب میشن حالا هرکس دلش میخواد ایمان نیاره تا عذاب بشه . باید بگم در این اختیار ظاهری نوعی زور و جبر مخفیه که باید کمی روش دقت بشه . خدا میگه هرکس ایمان نیاره و شرک بورزه اون دنیا عذابش میکنیم می بریمش جهنم آتیشش میزنیم روز قیامت چهرش سیاهه تا ابد در جهنم میسوزه و ... که خودتون میدونین . حالا اگه دوست داره ایمان بیاره اگه دوست نداره نیاره . پس دیگه این چجور اختیار و آزادی ایه ؟؟؟ مثل این میمونه که اسلحه بذاریم رو گوش یه نفر بگیم میتونی بمونی میتونی بری ولی اگه بری شلیک میکنیم . حالا تو اختیار داری بری یا نری . آیا این واقعا اختیاره ؟؟ به ظاهر طرف آزاده که بره یا نره ولی هیچ عقل سالمی این کار رو نمیکنه چون جونش براش عزیزه . این اختیار که خدا واسه ما تو قرآن میگه که آزادین دین بیارین یا نه ولی اگه نیارین بدترین اتفاقا رو سرتون میاریم از هر جبری بدتره . چون ما مجبوریم این دین و عقیده رو قبول کنیم که عذاب نشیم . پس خدا جون لطف کن دیگه نگو مختارین . دیگه نگو در قبول دین هیچ زوری نیست . چون نه تو این دنیا از دست مومنانی که به قرآن عمل میکنن و گردن مارو میزنن امان داریم نه تو اون دنیا از دست ماموران برزخ ( به قول بابام البته اگر خدائی باشه )
۵- آیه ۳۴ سوره نسا رو بدون هیچ کم و زیادی مینویسم . این یکی رو خودتون قضاوت کنید
- مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنانی درستكارند که فرمانبردارند ... و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد پندشان دهيد و در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و بزنیدشان پس اگر شما را اطاعت كردند  بر آنها هيچ راهى مجوييد كه خدا والاى بزرگ است
کماکان اسلام دین مهربانی هاست . آیا حتی اگه زنی بدترین کار ممکن رو هم بکنه زدن اون فایده ای داره یا موجب بیداری اون میشه ؟؟؟؟؟ قرآن توصیه میکنه که اگه بیم دارید که نافرمانی کنند اونا رو بزنید . چه توصیه ی زیبایی . من که تحت تاثیر قرار گرفتم .
حالا بریم سراغ تناقض های جزئی تر و کوچک تر که شاید خیلی مهم نباشن و از دید خیلی ها ایراد بنی اسرائیلی باشن ولی من هیچ ادعائی درباره اینا ندارم فقط میگم قابل تفکر هستن و برای من سوال
۱- خدا تو آیه ۱ سوره فاطر میگه فرشته ها دو یا سه یا چهار تا بال دارن . آیا این با مجرد بودن اونها سازگاری داره ؟
۲- خدا تو سوره قمر آیه ۱۹ میگه : در یک روز شوم به طور مداوم تندبادی توفنده فرستادیم . که منظور بر قوم عاد هستش . اما در سوره فصلت آیه ۱۶ گفته در روزهایی شوم فرستادیم . تو سوره حاقه هم صحبت از چند روز برای نابودی قوم عاد میشه . نمیدونم قوم عاد تو یک روز نابود شد یا چند روز ؟
۳- قرآن چهارپنج جا گفته قرآن تفصیل و روشنگر هر چیزه . نمونه مراجعه کنید به : سوره انعام آیات ۳۸ و ۱۱۴ - سوره یوسف آیه ۱۱۱ و مخصوصا سوره نحل آیه ۸۹ . در حالیکه به عقیده من تو قرآن فقط یک سری راهنمائی های کلی شده و از ذکر جزئیات و تفصیل خودداری شده . این مورد بدیهیه
۴- دو تا آیه عجیب دیدم تو قرآن که برام توجیهی نداشتن . این آیه رو بخونید :
-  هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست ( سوره بقره آیه ۱۰۶ )
مگه خدا هم فراموش میکنه ؟؟؟!!!!!!!
۵- قرآن در خیلی جاها از جمله سوره مومنون آیه ۱۴ از تعبیر احسن الخالقین استفاده میکنه . یعنی خدا بهترین خالقان و آفرینندگانه . مگه چند تا خالق وجود داره که خدا بهترینشه ؟؟؟!!!!!
جواب این سوال رو خود قرآن داده :
- الله خالق کل شی ( خدا آفریدگار همه چیز است ) ( سوره زمر آیه ۶۲ )
- اى مردم نعمت‏خدا را بر خود ياد كنيد آيا غير از خدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد ( سوره فاطر آیه ۳ )
۶- آیه زیر رو بخونید
- ما کافران را به دلیل اینکه نمی فهمند در عذابی سخت در افکنیم ( سوره قلم آیه ۴۴ )
من حرفم اینه که کسی که نمی فهمه یا نمی دونه چه گناهی داره که نمی فهمه یا نمیدونه . مگه غیر از اینه که خدا خودش ماهارو خلق کرده . خدا خودش ذهن مارو پرورش داده و مگه غیر از اینه که خدا خودش مارو با اتفاقاتی که باعث فهمیدن یا دونستن ما بشه مواجه میکنه پس ما چه گناهی کردیم که نمیدونیم . دقیقا کلمه ی مورد استفاده در این آیه اینه : من حیث لا یعلمون ( یعنی علم ندارن ) . شاید اینو بشه اینطوری توجیه کرد که رسالت انسان برای اومدن به این دنیا دانستن هست و کسی که بدون علم به اون دنیا بره لایق عذابه . مخصوصا که این آیه توی سوره قلمه . ولی آیا این حقه که کسی رو به جرم ندانستن عذاب کنیم ؟؟  
۷- این یکی رو شاید نشه اسمشو گذاشت تناقض ولی : خدا توی سوره نجم گفته : خدا به بنده خود وحی فرمود آنچه را که هیچکس درک نتوان کرد ولی توی سوره قمر سه بار گفته که ما قرآن رو بر فهم آسان کردیم . البته احتمالا این مسئله توجیه داره
۸- یه نکته جالب توی آیات قرآن قسم های پیاپی و بسیار زیاد هست که تو قرآن برای اثبات حقانیت آورده شده . من نشمردم ولی حداقل صد تا قسم خودم در قرآن دیدم . ولی احتمالا خیلی بیشتر از ایناست . قسم به خورشید ماه ستاره شب روز سم اسبان و ... . فقط توی سوره شمس ۱۱ تا قسم داریم . ولی برای من سواله که از بین این همه قسم چرا خدا هیچ جا برای اثبات حرف خودش از استدلال عقلی و علمی استفاده نکرده . حداقل من که هیچ جای قرآن استدلال عقلی ندیدم . آیا صرفا قسم میتونه دلیلی واسه قبول کردن حرف خدا باشه ؟
پس چرا خدا هرجا که تونسته از عقل تفکر و علم دفاع کرده ؟ سوره صاد : کتابی مبارک است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان عقل متذکر حقایق آن شوند . چجوری متذکر شوند ؟؟؟؟ با قسم ؟
- و ما بر مردمان کتابی فرستادیم که در آن هرچیز را بر اساس علم و دانش تفصیل دادیم برای هدایت آن گروه که ایمان بیاورند ( سوره اعراف آیه ۵۲ ) 
۹- یه روایت جالب توی قرآن در سوره ص حدود آیات ۳۰ تا ۴۰ هست که میگه : یه روز سلیمان مشغول بازی با اسب ها شد و نمازش رو یادش رفت بخونه . وقتی فهمید نماز قضا شده دستور داد به فرشتگان که خورشید رو برگردونند تا نمازش رو بخونه . مسخرهههههههههههههههههههه
توضیح دیگه ای نمیتونم بدم . دیگه پیامبره دیگه . پارتی بازی داره ( این روایت یک جا هم درباره پیامبر اومده که روی پای حضرت علی خواب میمونه و علی دلش نمیاد بیدارش کنه . )

این موارد فقط نمونه ای از هزاران سوال بی جواب من درباره قرآن و کلا دین اسلام هست . امیدوارم یکی پیدا بشه که به این سوالا جواب بده . آیا دین اسلام بدون نقصه ؟؟؟؟؟؟ آیا قرآن به قول خودش تنها راه هدایته ؟؟؟؟ برای آنها که بفهمند ؟؟؟
یک میلیارد مسلمان داریم . به قول قرآن بل اکثرهم لا یعلمون

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

آنچه اسلام به ایران آورد نوشتاری از صادق هدایت...

 وشتاری از صادق هدایت...

این نوشته قسمتی از کتاب طنز گونه ی توپ مرواری اثر صادق هدایت میباشددر واقع ماجرا از این قرار است کهدوس مردالینوس پادشاه اندلس (ایالتی در جنوب اسپانیا) این جملات را پس از اشغال سرزمینش توسط اعراب مسلمان و نتیجه گیری از این واقعه در صحبت با خودش تکرار میکندنکته ی جالب این نوشته و شیطنت صادق هدایت در این مورد اینجاست که وقتی از درون ذهن دوس مردالینوس این جملات را اورد و سرتاسرش طعنه و کنایه به اسلام بودبعد از به اتمام رسیدن صحبت های مردالینوس در انتهای سخنان این شخص که در داستان نوشته بود اعلام کرد: البته ما برای این ملحد کافر زندیق جوابی دندان شکن تهیه نموده ایم که به علت ضیق وقت از اوردن ان صرف نظر میکنیم امید است تا بعد ها فرصتی در ین باره دست دهد...هو تا اخر کتاب نیز برای اینگونه بیانات ضد اسلام و مذهب که خودش و از جانب زبان و افکار شخصیت های درون کتاب به روی کاغذ می اورد هیچگونه پاسخی ننوشته

متن کامل:
ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.

چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند.

برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.

... ، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند.

... , عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر! است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.

تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.

عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند ، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.

این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت ، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!

تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند ویا تحویل بدهند.
سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند. اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد وخود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را می بلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد.

مگر برای ما چه آوردند ؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین ، هول هولکی و هضم نکرده استفراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زوزچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سۀ گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم. هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند.
استمداد از جامعه جهانی به مقصود متوقف ساختن جنایات جمهوری اسلامی ایران و تعقیب عاملین آن Sign The Petition

-سخنان محمد و امامهای شیعیان در باره زن که در کتب حدیث و اخبار و روایات اسلامی آمده :

 معمولا رسم بر این شده که مسلمین و مخصوصا آندسته از روشنفکران اسلامی که درصدد مترقی جلوه دادن سخنان محمد و امامانشان در باره زنان می باشند، سخنانی را از کتب حدیث و روایت می آورند که کمتر جای ایراد داشته باشد تا چهره آنان ارتجاعی نشان داده نشود . اما در همان کتب حدیث و غیره در کنار آن سخنان به اصطلاح خوب و اخلاقی ، سخنان ارتجاعی و زننده و توهین آمیزی نسبت به زنان وجود دارد که روشنفکران مسلمان آنها را ندیده میگیرند که برخی از آنها را در زیر می آوریم لازم به ذکر است که منبع این احادیث و روایات کتب از نظر شیعیان معتبری همچون،  اصول اربعه و وسایل الشیعه و بحار وحلیته المتقین و..... ، نوشته کلینی ،شیخ صدوق ، شیخ طوسی ، حر عاملی ، مجلسی و.....میباشد:  
= محکمترین سلاح شیطان زنانند _ زنان وسایط شیطانند که وسوسه و انحراف می یابد و مردان را اسیر بدبختی های دنیا و آخرت می نمایند _ قسمت اعظم جهنمیان زنانند _از جنس زن آنچنان بیمناکم که از شیطان زیرا در قرآن در باره کید شیطان میفرماید کید شیطان ضعیف است اما کید زن عظیم است _ در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن فقیرانند و در جهنم نگریستم و دیدم بیشتر مردم آن زنانند _ بیشتر زنان دوزخ آنها هستند که نا سپاس گله شوهر کنند و غیبت نمایند و طلاق بخواهند _ اگر زن نبود مرد به بهشت می رفت _اگر زنان نبودند خدا چنانکه شایسته پرستش اوست پرستیده میشد _اگر زنان نباشند خدای متعال بدرستی و شایستگی عبادت می شود زیرا زن عامل اشتغال خاطر مرد است و در یک دل دو محبت نگنجد _ از زنان بد بخدا پناه برید و از نیکانشان بپرهیزید _برای مردان فتنه ای زیان انگیز تر از زنان نخواهد بود _خطر ناک ترین دشمن تو همسر تو است که با تو همخوابه است و مملوک تو _ زن از دنده ای خلق شده که به هیچوجه راستی پذیر نیست اگر با کجی او بسازی ساخته ای و اگر خواهی به راستی اش باز آوری او را می شکنی و شکستن طلاق دادن است_ من زنی را که از خانه خود دامن کشان برای شکایت از شوهرش بیرون شود را دشمن دارم _ندیدم کم خردی که خرد مندان را فریب دهد و عقلا را برباید مانند زن _حکایت زن پارسا در میان زنان چون کلاغ نشاندار است که یک پای آن سفید باشد _از گفتگو با زنان بپرهیز که هر وقت مردی با زنی خلوت کند ، قصد او می کند _ بهترین سرگرمی مومن شناست و بهترین سرگرمی زن دستگاه نخ ریسی است _
= سعادت و برکت زن برای مرد به  کمی مهر اوست و شومی زن برای مرد کثرت مهر اوست _بهترین زنان آنست که رویش خوبتر و مهرش کمتر است _از همه زنان پر برکت تر آنست که خرجش کمتر باشد _زن خوب آن است که گندم گون و دارای چشمهای غزالی و آهوئی باشد ،نرم پوست و بزرگ کفل و با ملاحت و جذاب و متبسم باشد چه زن جمیل دافع بلغم است _بهترین زنان زنی است که فرزند آور باشد _برترین زنان امت من زنی است که خوشرو تر و خوش منظر تر و کم مهرتر باشد
= پرهیز کن از اینکه با زنها مشورت کنی هما نا رآی و اندیشه زنان ضعیف و ناقص و عزم و اراده آنان سست و موهون است _ گروهی که زمام کار خویش به زنی بسپارند هرگز رستگار نمی شوند _ مردان که اطاعت زنان کنند به هلاکت افتند _با زنان مشورت نمائید که آنها در تشریک مساعی بذل سعی نمایند ولی بر خلاف گفته آنها عمل کنید!علی گفته : مردم زنها در ایمان و عقل کم بهره تر از مرد هستند اما نقصان ایمان آنها از حکم رفع نماز و روزه در حال حیض آشکار است و اما نقصان خردشان در قبول شهادت است که گواهی دو زن بجای یک مرد قبول است اما نقصان حقوق آنها بهره ارث آنها نصف مرد است_ صفات و شجاعت و سخاوت در مرد فضیلت است و در زن نیست _ 
=هر زنی که بدون اجازه شوهر از خانه خود بیرون رود مورد خشم خداست تا بخانه برگردد یا شوهر از او راضی شود _ زنان را بی لباس بگذارید تا در خانه بمانند _خدمتی که به زن می کنی صدقه است _ زنان اسیران در دست شما هستند و مقدرات آنها بدست شماست _زنان اختیاری از خود ندارند و اسیر مردانند ، در باره آنها نیکی کنید_زن باید در حضور شوهر ذلیل و متواضع و منقاد باشد _زن باید سخن شوهر را بشنود و امر او را اطاعت کند و در خواسته او تمکین نماید _ محمد به فاطمه گفته ، اگر جایز بود بغیر خدا سجده کردن می گفتم زنان بشوهران سجده کنند _
=برای نطفه های خود جای مناسب انتخاب کنید و از سیاهان بپرهیزید که سیاهی رنگ زشتی است _زن خوبروی نازا را واگذارید و سیاهی که فرزند بسیار آرد برگزینید _حصیری در خانه افکنده باشد بهتر از زن که عقیم باشد _ محمد به علی گفته ، با زن خودت در اول ماه و نیمه ماه و آخر ماه جماع مکن که ممکن است اولاد تو به مرض جنون یا جذام مبتلا شود _ بعد از ظهر جماع مکن که اولاد مات و متحیر و سبک مغز شود _ در شب فطر و شب اضحی و نیمه شعبان و شب 29 و 30 شعبان ، در زیر آفتاب و زیر درخت میوه دار جماع مکن که نقایص در اولاد پدیدار شود _ بین اذان و اقامه جماع مکن که اولادت حریص میشود _ محمد به علی گفته ، جماع شب اضحی فرزند را 4 و 6 انگشتی می نماید ،در نیمه شعبان جماع نباشد که صورتش پر مو میشود ،جماع درشبهای دوشنبه فرزند را حافظ قرآن و راضی به قسمت میسازد ، در آخر رجب موجب بهت و جنون فرزند میشود ، در شب سه شنبه شهید میگردد و رقیق القلب و سخی الطبع میشود ، شب پنجشنبه حاکم و عالم میگردد ، شب جمعه فقیه میگردد ،و عصر جمعه دانشمند و محقق میشود ، جمعه شب بخواست خدا از ابدال میگردد و در اول شب موجب سحر و توجه به دنیا می باشد .
امام صادق بنقل از صدوق گفته : کسی که میخواهد با زن خود برای اولاد ذکور مجامعت نماید دست راست خود را برچشم راست خود بگذارد و 8 مرتبه سوره انا انزلنا بخواند  پس از آن مجامعت کند بهمان اراده و هر روز صبح و عصر 7 مرتبه سبحان الله و 10 مرتبه استقفرالله و 9 مرتبه سبحان العظیم را بخواند _ علی گفته ، دشمن ما اهل بیت نیست مگر کسیکه ولد زنا یا مادرش در حال حیض باوحامله شده باشد _ از امام صادق روایت شده، در وقت جماع سخن مگو که بیم لال شدن اولاد است ،و در آن وقت نظربفرج زن مکن که بیم کور شدن اولاد است و کراهت دارد رو به قبله جماع کردن _
کنیزان خویش را برای شکستن ظرفهایتان مزنید که ظرفها را نیز مثل مردمان اجل هاست _دو کسند که نمازشان از سرشان بالاتر نمی رود ، بنده ایکه از آقای خود گریخته باشد تا هنگامیکه باز گردد و زنیکه نافرمانی از شوهر خود کرده باشد _بندگان خود را رعایت کنید هرچه میخورید به آنها بخورانید و هرچه می پوشید به آنها بپوشانید و اگر گناهی کردند که نمی خواهید ببخشید آنها را بفروشید و غذابشان ندهید _ در باره دو ضعیف خدا را در نظر بگیرید و رعایت حال آنها را بنمائید اول زن و دوم بندگان و مملوکان و غلامان که جز شما چشم عنایتی ندارند _
سخنانی که در بالا آمد آنقدر ارتجاعی ، بی محتوا ، احمقانه ، خنده دار ، خرافی ، بی ارزش و توهین آمیز نسبت به زن و انسانیت است که به هیچ وجه ارزش بررسی و نقد را ندارد .

تفسيرقران يا پوشش آ ن

به نظر مي رسد تفسير از ديدگاه قران غير قابل قبول است
براي پا سخ به اين فرضيه ابتدا بايد به ضرورت تفسير اشاره كرد به بيا ن ديگر چه
موقع يك مطلب نيازمند به تفسير است؟
در پا سخ به اين سوا ل حا لتهاي زير را ميتوان مد نظرقرارداد:
1ـ مطالب مجمل يعني خلاصه بيان شده باشد
2- مطالب مبهم باشد
حال با نگاه به آيات قران آيا مطالب مندرج در قران مبهم يا مجمل است؟
آياتي چند از قران:
1ـ آ يه12سوره الاسرا:
و ما شب و روز را دو آ يت و نشا نه قرار داديم و آ نگاه از آيت شب كاستيم و آ يت
روز را تابان ساختيم تا شما در روز فضل خدا را طلب كنيد و تا آ نكه شمار سا لها
و حساب اوقات را بدانيد و هرچيزي!!! را مفصل بيان كرديم.
2ـ آيه15 سوره مائده :
...هما نا از جانب خدا براي هدايت شما نوري عظيم وكتا بي آشكا رآ مد .
3ـ آيه99سوره بقره:
و ما براي ثبوت پيغمبري تو آيات و دلايل روشن فرستاديم و به جز كافران و اهل عناد
كسي انكار آن نخواهد كرد.
4ـ آيه242سوره بقره:
خدا آيات خود را براي شما ا ينگونه روشن بيا ن كند كه اين كار سزاوار مردم پرهيز كار است
با نظر به آيات مذكور مشاهده مي كنيم كه قران مفصل يعني خلاف مجمل و آشكا ر
و روشن يعني خلا ف مبهم بيان شده.
پس نتيجه اين قسمت بدين ترتيب است كه قران به نقل از خود قران مجمل و مبهم
نيست لذا نياز به تفسير نيست
اما به فرض ا ين كه نيا زمند به تفسير باشد اين سوال در ذهن تداعي مي شود كه چه
كسي بايد تفسير كند .آيا تفسير مفسرا ن قابل اعتماد است ؟
درپاسخ به اين سوال ما بالاترين مقام را از نظر اسلام در نظرم گيريم:
آيه1سوره تحريم:
اي پيغمبر گرامي براي چه آ نرا كه خدا بر تو حلا ل فرمود بر خود حرا م كردي تا زنانت را از خود خشنود سازي در صورتيكه خدا آمرزنده و مهربان است.
با نظر به آيه فوق مي بينيم كه محمد بالا ترين مقام از مسلمانان حلال خدا را بر خود
حرام كرده كه در اين آ يه صراحتا عملكرد محمد خلاف امر خدايش گوشزد شده آن
هم به دليل واهي كه همانا همانطور كه بيان شده تا زنانش از او خشنود گردند
به تبع از طريق ا ولي تكليف تفسير مبلغين دين كه به نقل از خودشان كه خاك زير
پاي محمد هم نمي شوند مشخص مي گردد!!!
اما خلاصه كلام و علت تاكيد مبلغين دين به تفسير چيست؟
آنچه ا ز اين سطور بر مي آيد اين است كه به دو دليل تفسير از نظر قران قابل رد است
1ـ نيازمند به تفسير نيست
2ـ به فرض نياز به تفسير مفسري كه تفسيرش قابل اعتماد باشد نبوده و نيست
حال چرا مبلغين دين تاكيد بر تفسير قران دارند وبا پشت كردن به آيات خدا اصرار به
تفسير دارند؟
علت: تفسير راه فراريست از بيان واقعيت تلخ موجود درقران كه مبلغين دين خودآگاه
يا ناخود آگاه با توصل به آن سعي در بافتن جامه زريني براي سرپوش گذاشتن بر
واقعييات تلخ قران دارند
واقعييات تلخي ازقبيل:
1ـ حكم به كشتار
 2ـ قطع اعضا
 3ـ به رسميت شناختن برده داري
4ـنابرابريها
 5ـ سلب آزا د يها بخصوص در مورد زنان و...
كه در فرصت ديگراميدوارم به موارد مذكور بپردازيم
پايان سخن را به كلا م يكي از دوستان اهل قلم مزين مي كنم:
روش استدلال مفسران ديني اگر درمورد كتا ب(علاالدين وچراغ جا د و) نيز بكا ر
رود مي توان اطلاع از اختراع بمب اتم را به نويسنده اين كتاب نسبت داد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

آیا انسان در تعیین سرنوشت خویش موثر است ؟

می خواهم مطلبی درباره ی این موضوع بنویسم که چه چیزی سرنوشت یک انسان را رقم می زند ؟ معنی سرنوشت به عقیده ی من مفهوم گسترده ای است . می توان آن را بعنوان پیشامد های صرفا دنیوی درنظر گرفت و نیز می توان مفهوم اخروی سرنوشت را نیز در آن اثر داد . در هر حال هرچه که باشد می توان آن را غایت و نهایت یک شخص در نظر گرفت . حال می خواهیم ببینیم چه عواملی آن را برای یک فرد رقم می زند .
اگر بخواهیم عواملی را نام ببریم می توانیم به استعدادها ، خانواده ، محل تولد ، عقل ، زمان تولد ، جنسیت ، تلاش ، پشتکار و صدها عامل دیگر را از عوامل تعیین سرنوشت دانست . این عوامل و فاکتورها بسیار زیاد هستند و شاید قابل شمارش نباشند اما تمام این عوامل در قالب دو گروه دسته بندی می شود .
1- ذات شخص
2- عوامل محیطی
ذات شخص عبارت است از چیزی که یک فرد از بدو تولد در اختیار دارد . مادیون آن را نطفه ، ژن ، وراثت ، استعدادها و ... می دانند و مکاتب معتقد به معنویت هم روح را به آن اضافه می کنند . من اسم ذات را روی آن گذاشتم که هر دوی آن را شامل شود . یعنی ذات اولیه ی شخص
جهان هستی و به طور خاص خانواده ، دوستان ، کشور و ... همگی جزو دسته عوامل محیطی موثر بر سرنوشت انسان هستند . هر عاملی که چیزی جز خود انسان باشد را عامل محیطی در نظر می گیریم .
لازم به ذکر است عوامل ماوراالطبیعی و غیبی چه از نوع الهی ( مانند وحی و امداد های الهی و هدایت ) و چه از نوع غیرالهی  ( مانند جادو و فال ) که برخی به آن معتقدند  نیز در قسمت عوامل محیطی در نظر گرفته می شوند .
هر عامل دیگری نیز که در نظر گرفته شود مشمول این دو مجموعه عوامل می شود و عاملی نمی توان یافت که در این دو دسته جای نگیرد و بر سرنوشت انسان موثر باشد .
پس سرنوشت انسان توسط ذات او و عوامل محیطی آن رقم زده می شود . حال سرنوشت هرچه که باشد و هر تعریفی که  داشته باشد .
حال سوال اینجاست که نقش خود انسان در تعیین سرنوشت خویش کجاست ؟ یا بهتر بگوئیم انسان در کدامیک از دو مورد فوق میتواند موثر باشد ؟
پرواضح است که انسان دخالتی در ذات خود ندارد . کسی نمی تواند استعداد های ذاتی خود را تعیین کند . و نیز کسی نمی تواند قبل از تولد به روح خود دسترسی پیدا کند و آن را مثلا متعالی یا نا متعالی گرداند .
در مورد عوامل محیطی نیز مانند خانواده و جهان هستی نیز باز هم هیچ چیز در اختیار انسان نیست . انسان نمی تواند تعیین کند که در چه جهانی متولد شود یا نمی تواند تغییرات اساسی در محیط پیرامون خود دهد تا تاثیرات منفی یا مثبت آن بر سرنوشت خود را کم یا زیاد کند . و یا نمی تواند نحوه تربیت خود توسط پدر و مادر را انتخاب کند و ...
ممکن است گفته شود که انسان می تواند محیط پیرامون خود را تغییر دهد و آن را دلخواه خود سازد و تمام انسان ها نیز همین کار را می کنند . در جواب باید گفت مسلما در سال های نخست زندگی انسان هیچ اثر ارادی بر محیط اطراف خود ندارد و این محیط و خصوصا خانواده هستند که بر روی فرد اثر می گذارند و آن را آنگونه که می خواهند ( و شاید نخواهند ) تربیت می کنند و شخصیت وی را تشکیل می دهند . هر فرد با توجه به شخصیت و طرز تفکری که در سال های نخست زندگی دریافت کرده و نیز ذات اولیه و استعداد های جسمانی و روحانی خود می تواند محیط خود را تغییر دهد . پس در این راه خود هیچ قسمتی از این تغییر را اداره نمی کند .
بدیهی است که هر فرد هر کار و عملی که انجام می دهد فکری پشت آن نهفته است . یا درست یا غلط . این فکر از کجا آمده است ؟ این فکر ساخته و نتیجه ی تاثیرات محیط مثل خانواده و جهان هستی در طی مدت بدو تولد تا لحظه ی انجام عمل بر ذات و فکر و روح و استعداد های اولیه ی شخص عامل کار می باشد .
منظور از ذات و فکر و روح و استعدادهای اولیه ، همان چیزی است که انسان در بدو تولد در اختیار دارد .
مسلما عامل دیگری روی فکر فرد مذکور اثر ندارد . پس چگونه انسان روی سرنوشت خود اثر می گذارد ؟
محیط انسان
ذات انسان
عمل انسان و نتیجه آن
اگر این نظریه صحیح باشد انسان نمی تواند روی سرنوشت خود موثر باشد و انسان در این جهان معلولی بیش نیست . معلول استعدادها ، روح و ذات خود و عوامل محیطی موثر بر آن ها . در این صورت انسان مانند ماشینی است که تاثیری در سرنوشت خود ندارد و فقط یک سری اعمال و افکار دارد که تاثیری در سرنوشت غایی او ندارد و تنها یک کارهایی انجام می دهد که هر کسی جای او بود با همان شرایط او همان کارها را می کرد .


پس اگر انسان بخواهد در سرنوشت خود موثر باشد باید یک مورد سومی وجود داشته باشد که در اختیار خود انسان باشد . یعنی :
ذات + محیط + X = سرنوشت انسان
ولی آیا Xای وجود دارد ؟
در اینجا صحبت از اختیار می شود و اختیار نقش خود را نشان می دهد . آیا اختیار چیزی جز آن دو عامل شمرده شده است ؟ آیا اختیار آن عامل سوم است که انسان آن را تعیین می کند ؟
برای پی بردن به این موضوع باید ابتدا اختیار را تعریف کنیم . اختیار عبارت است از تفکر و انتخاب
حال باید پاسخ خود را در دو کلمه ی تفکر و انتخاب جستجو کنیم .
انتخاب از لحاظ ماهیت نسبتا مورد واضحی است . تنها نکته ی مبهم آن این است که چه چیزی انتخاب می شود ؟ و چرا انتخاب می شود ؟
در اینجا یک سوال مطرح است . فرض کنیم یک انسان در لحظه ی t یک عمل خاص را انجام دهد و با توجه به همه ی احساسات و تفکرات خود آن عمل خاص را انتخاب کند و به سایر اعمال ممکن در آن لحظه ترجیح دهد . آیا اگر دوباره به همان لحظه ی t برگردیم و در همان شرایط و در همان مکان همین شخص را قراردهیم آیا باز همین عمل را تکرار می کند ؟
به عقیده من اگر هم بخواهد عمل دیگری را انجام دهد باید حداقل یکی از میلیون ها عامل احساسی و عقلی موجود در انجام آن عمل برای شخص تغییر کرده باشد . تا حداقل آن یک عامل باعث شود عمل فرد تغییر کند . ولی آیا کدام عامل تغییر کرده ؟ مکان و زمان ثابت است . تفکرات و روح فرد ثابت است . شخصیت وی نیز ثابت است . گذشته و محیط او نیز تغییر نکرده . پس چه عاملی تغییر می کند که منجر به تغییر عمل فرد شود ؟
پس به نظر می رسد انتخاب به تنهایی نمی تواند تعیین کننده باشد . شاید تفکر پشت آن انتخاب بتواند تعیین کند .
از زاویه دیگر اگر ببینیم ، گفتیم اختیار عبارت است از تفکر و انتخاب . آیا ممکن است در یک شرایط یکسان با تفکر مشابه دو عمل متفاوت انجام شود ؟
به عقیده ی من این اتفاق غیرممکن است زیرا که تنها عامل موثر در انتخاب تفکر فرد و شرایط اوست .
در اینجا منظور ما از تفکر صرفا عقل نیست . بلکه هر فکر و احساسی که فرد در لحظه ای می کند مد نظر است . حال ممکن است بگوئیم عقل ثابت است اما احساسات فرد دائم در حال تغییر است و هر لحظه ممکن است کاری را رقم بزند . باید گفت احساسات را چه چیزی تشکیل می دهد ؟ احساسات چه مادی باشند و چه معنوی و چه مخلوطی از این دو شکل گرفته از گذشته و ذات یک شخص هستند که ثابت کردیم هیچ کدام در اختیار انسان نیست .
پس به نظر میرسد اختیار یعنی تفکر و سپس انتخاب خود گرفتار نوعی جبر مطلق است و نمی تواند از آن رهایی پیدا کند .
حال در اینجا یک سوال می پرسیم ، آیا اگر شما به شخصه از نطفه ی پدر یک شخصیت مشهور ( برای مثال آدولف هیتلر ) بودید و از مادر وی متولد می شدید . دقیقا در همان مکان و در همان زمان ، می توانستید هیتلر نشوید ؟؟ اگر جواب بله است . به کدام دلیل ؟ با چه نیرویی ؟ با چه عامل سومی که نسبت به هیتلر متفاوت است ؟ حتی اگر عاملی مثل هدایت الهی و امدادهای وی مطرح باشد باز هم در اختیار شما یا هیتلر نبوده که بخواهید بخاطر آن تشویق یا مجازات شوید .
آری . در صورت اثبات این جبر ترسناک دو مسئله متصور است :
1- نظام جزا و پاداش آن گونه نیست که قرآن می گوید . یعنی نباید هیچ عذابی در کار باشد . چون عذاب کسی که عملش در اختیار خود نیست و سرنوشت خود را خود تعیین نکرده خلاف عدل الهی است و قرآن و پیامبر زیر سوال می روند .
2-  عذاب وجود دارد و قرآن درباره ی عذاب و پاداش درست وعده داده . که در این صورت عدل خدا زیر سوال می رود . و اگر عدل خدا زیر سوال رود خود خدا زیر سوال میرود . خدایی که عادل نباشد خدا نیست .

حرف آخر اینکه : هر انسان در هر لحظه کاری را انجام میدهد که فکر می کند بهترین کار است . اگه خودمونی بگیم چه گناهی کرده که فکر کرده اون کار بهترین کاره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟