۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

الله را باید باید ازدیدگاه آفرینندگان او سنجید!

خردمندان آزاد اند یش بر این باورند که خدایان در اند یشهء مرد مان و بر پایگاه و رشد فرهنگی آنها آفریده شداند. سازمان و شیوهء ادارئ هر جمعیتی متناسب با بینش وتصورآنها در مورد خود کامگی یا مهرپرورئ آنان از خدایان خود شان است.  روشن است ("الله"), زاییدهء تصور فردی از قبیلهء قریش, که با بینشی تنگ به پد یده هائ جهان می نگریسته, با "پروردگار" کوروش, که بر کشور دارانی فرمانروایی می کند, هرگز برابر نخواهد بود.
هر چند که کوروش بیش از هزار سال پیش از ظهور اسلام میزیسته, ولی اندیشهء اواز د ید گاه فرهنگی, بیش از هزار سال از اسلام پیشرفته تر است. ما می توانیم این اختلاف فرهنگی را در مقایسهء احکام قرآنی, که برای مسلمان و نا مسلمان مقرر شده است, با منشور دادگرئ کوروش*), که بر آزادی مردمان جهان پافشاری دارد, در یابیم.
الله "بت پرستان", بوسیلهء محمد پسر عبدالله تغییرکرده و بر عربهائ مکه عرضه شده است, بیشتر با یهوه خدائ یهود یان شباهت دارد, تا به خدایانی که خانوادهء محمد به آنها اعتقاد داشتند. عبدالله پدر, عبدالمطلب پدر بزرگ, ابوطالب عموئ محمد و تمام قبیلهء قریش  به گفتهء تاریخ مسلمانان بت پرست بودند. عبدالمطلب خود از خدمت گزاران بت خاتهء کعبه بوده است و به هیچ صورتی محمد نسبتی با یهودیان, که خود را از نسل ابراهیم (اسطوره ای از تورات) می دانند, نداشته است. محمد با معرفئ الله, که "هیچ الهه ای نیست بجز الله", همهء خدایان اطرافش را نسبت به نیازهائ زمان و مکان قبیله های عرب در قالب "الله" می ریزد. آنگاه در نابودئ هر عقیده و باوری با روشی انتقام جویانه می کوشد. در اندیشهء محمد "الله" هم سنگ  فرمانده, یا بیشتر, صاحب قهار یک  قبیله است که او را می توان در شکل چنگیز خان مغول تصور کرد.
محمد در ابتدا خود را بشری عادی(نبی) معرفی می کند, که رابطهء بین جبرییل و مردم را به عهده دارد. چون جبرییل است که کار پیامبری الله را انجام می دهد. محمد در گفتارش هم چیزی جز اسطوره های تورات و انجیل ندارد که بتواند مردم را جذب کند. نه وعده ها و تهد یدهای الله در جنت و جهنم, ونه مجازاتهای افساته ائ الله, مثل توفان نوح و یا نا بودئ قوم ثمود, نتوانستند آنطور, که محمد انتظار داشت, طمع و یا وحشت ذهنئ عربها را بر انگیزند. دیده می شود که محمد سبب کندئ پیشرفتش را هم با خواست الله توجیه می کند. بارها در آیات قرآن مثل (سوره 2 آیات 7 تا 20) تکرار می کند که الله کسانی را که در نظر دارد تا در آتش جهنم بسوزاند به اسلام هدایت نمی کند. برای نمونه:
سورهء 02 آیهء 007: الله قلب و گوشهای آنها را قفل کرده و جلوئ چشمهائ آنها را گرفته و برآنها عذابی عظیم خواهد بود.
محمد برهانی هم از خود نداشت که حتی همان عربها را قانع کند. مرتب از معجزات موسی و عیسی ویوسف و... و مجازاتهائ هولناک الله سخن می راند ولی با این وجود چندان توفیقی نمی یافت.
سورهء 02 آیهء 055 : به موسی گفتند که به الله  تو ایمان نخواهیم آورد, مگر این که خودش بر ما ظاهر شود. همان د م  صاعقه ای  فرود آمد که همه د یدند.
سورهء 20 آیهء 014 :( الله خطاب به موسی :) نگاه کن, من الله هستم, نیست الهی بجز من, پس بندهء من باش و مرا عباد ت کن.
آیهء بالا نشان دهندهء این است که موسی خودش الله را می دیده, د یگر این که موسی هم مثل محمد در رد یف یک بنده است, ولی موسی بدون واسطه با الله گفتگو می کرده است.
محمد باهوش زیادی که داشت, توانست بدون آنکه چیز شگفت انگیزی را عرضه کند, از راه تحریف و تغییر اسطوره هائ د یگران, اسلامش را بفروشد. در قرآن می آید که نوح به قومش می گفته که از الله  بترسید واز من اطاعت کنید(در قرآن همه خدایان به الله تبدیل می شوند). این در ذهن عربها نا آگاهانه تداعی بوجود می آورد که باید از الله بترسند و از محمد اطاعت کنند.
سورهء 26 آیات :108, 110, 126, 131, 144, 150, 163, 179: بترسید از الله و از من اطاعت کنید.
با اینکه گفته می شود که" قولوا لا اله الا الله تفلحوا"  شرط نجات از مجازات پذ یرفتن "الله" به عنوان تنها قدرت است. ولی این ایمان کافی نبود, مسلمانان می بایستی با بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات ایمان خود را ثابت کنند.
سورهء 02 آیهء 110 : نماز بر پا دارید و زکات (یک نهم از درآمد سالا نه) بپردازید و هر خیری که پیش پرداخت کنید از نظر الله پنهان نمی ماند.
تازه مسلمانان فکر می کردند که تنها با تأیید الله خود را از همهء مزاحمت هائ مجاهد ین خلاص می کنند, ولی این ایمان لفظی نه برای محمد ایجاد ثروت و قدرت می کرد و نه می توانست اسلام را گسترش دهد. این بود که الله پیوسته مسلمانان را تهدید می کرد و ذهن آنها را با سمومش شست وشو می داد.
سورهء 02 آیهء 165 : کسانی هستند که بتهائ خود را بیشتر از الله دوست دارند, اگر آنها میدانستند که الله از همه پر قدرتتر و مجازاتهایش هم هولناکتر است. (پس چنین نمی بودند)
سورهء 02 آیهء 206 : اگر به آنها بگویند که از الله بترسید با جرأت به کار خود ادامه می دهند. در معاد جهنم برائ آنها است.
سورهء 03 آیهء 004 : کسی که نشانه هائ الله را نمی پذ یرد, با عذابی درد ناک مجازات می شود, که الله انتقام جو و سختگیر است.
سورهء 05 آیهء 098 : بدانید که الله مجازاتهائ شد یدی دارد وهم غفور و رحیم (از مجازات چشم پوشی می کند) است.
 قرآن بارها و مرتب تکرار می کند که الله به هر آنچه در زمین و آسمان است, و انجام می شود, آگاهی کامل دارد. بخصوص تأکید می کند که الله هر گز مجازاتهایی را که برای مردم در نظرگرفته است فراموش نمی کند. با تمام تهدیدات و با وجود مراسم نماز گزاری و پرداخت زکات از طرف نو مسلمانان, الله به مسلمانان اعتماد نمی کند و از آگاهئ آنها می ترسد و روز به روز آزادی آنها را محدود تر می سازد, چون الله خودش از انگیختن خرد می ترسد.
سورهء 03 آیهء 028 : مسلمان نباید دوست غیر مسلمان برگزیند, از مجازات الله بترسید که راه شما الله است.
 سورهء 04 آیهء 045 :  الله بهتر می داند که چه کسانی د شمن شما هستند, برای شما دوستی و یارئ الله کافی است. (این است که مسلمانان دشمن یابند, چون به دوست نیازی ندارند)
 سورهء 04 آیهء 089 :  با نامسلمانان دوستی نکنید تا ایمان بیاورند و اگر باز از ایمان برگشتند, آنها را بگیرید و بکشید, که آنها دوست و یار شما نیستند.
این آیات و افسانه ها برای عربها  چندان هم جذاب و ترسناک نبودند, پرداختن زکات هم ایمان آنها را سست تر می کرد. آنچه که "الله" را برای عربها د لربا و جذاب کرد و او را به سرعت در سراسر عربستان گسترش داد, دستور قتل عام و غارت نامسلمانان بوسیلهء نو مسلمانان بود. فرمان قتل وغارت از طرف "الله" آنقدر برای آنها سعادت بخش بود که حتی کسانی که, مسلمان ولی, مجاهد نبودند اجازه می خواستند که در جهاد اسلامی شرکت کنند تا بتوانند  در غنیمت ها(غارت نامسلمانها) شرکت داشته باشند.
سورهء 02 آیهء 190 :  بکشید در راه الله, مخالفان را, ولی بدون شورش, که الله شورش را دوست ندارد.

مسلمانان به فرمان الله نه تنها نامسلمانان و بخصوص ثروتمندان را می کشتند و اموالشان را غارت می کردند, بلکه معبدها, سنتها و اندیشهء آنها را هم تصاحب می کردند و بعد از آلوده ساختن آنها به سموم "اسلام" به همان مردم تحمیل می داشتند. برای نمونه:" مزگد" که واژه ای است پارسی, به معنای "خانهء ماه" به کلمهء "مسجد" یعنی محل سجده(به خاک افتادن) تبدیل می شود. "مزگد", که خانه مهر و جای شادی, رقص وپایکوبی بود, و در آن, خداوند "ماه" را خشنود می کردند تا در بین مردم مهر گسترش یابد, تبدیل به جایگاه خفت انسان و تقسیم اموال غارت شده می گردد. با وجود اینکه ستایش هر علامتی در کنار الله د لیل شرک است و شرک شامل عفو و یا رحمت الله نمی شود(ان الله لا یغفر من یشرک ..). هنوز بر گنبد بعضی مسجدها ماه جلوه می کند و حتی هلال احمر را همه کشور های مسلمان در برابر صلیب سرخ قرار می دهند, در حالیکه همه می دانند تنها یک علامت می تواند اسلام را معرفی کند, و آن شمشیر است, که روی بیرق مملکت عربستان سعودی نمایان است.
با وجود تصرف و تبدیل مزگد به مسجدالحرام, مردم بعضی از سنتهائ گذ شته را بطور عاد تی رعایت می کردند, کسی به خود اجازه نمی داد که از ورود فردی به آن مکان جلو گیری کند, چه رسد به آنکه کسی را در آن مزگد به قتل برساند. "مسجدالحرام" هنوز هم برای ستایش کنند گان ماه معبد و پناهگاه بشمار می آمد. ولی الله هم از ورود دیگران به مزگد شان جلو گیری, و هم کشتار د گر اند یشان را در مسجدالحرام آزاد  می کند.
سورهء 09 آیهء 028 :  ای موء منان مشرک ها نجس هستند و نباید از امسال به کعبه وارد شوند. اگرشما از کاهش درآمد خود در هراس هستید, الله از فضل خود شما را بی نیاز می سازد. (حج واجب همان فضل الله است)                      
سورهء 02 آیهء 191 :  بکشید آنها را در هر کجا که بر خورد کردید, آنها را دنبال کنید و بیرون برانید, ولی در مسجدالحرام اگر مقاومت نکنند, آنها را نکشید, بکشید اگر مقاومت نشان دادند, که این است مجازات کافران.
محمد با نازل کردن این آیات سنتهائ اخلاقئ پیشینیان را زیر پا می گذارد, تا هیچ راه گریزی برائ نامسلمانان باقی نباشد, ولی بعضی از سنتها از این بیشتر, در نهاد همان عربهائ خشن رخنه داشت, مثلأ  خوش نداشتند که در ماههائ حرام خون ریزی کنند. بهمین سبب محمد (الله) در کشتار نامسلمانان بی صبری میکرد.
سورهء 09 آیهء 005 :همین که ماه حرام گذ شت, در کمینشان باشید, بر آنها هجوم بیارید و بکشید مشرکان را با هر نیرنگی که میتوانید, چنانچه نماز بگزارند و زکات بپردازند از خون آنها بگذرید که الله غفور و رحیم است.
نه تنها خدعه و نیرنگ در راه الله مجاز بوده, بلکه سازمان دهئ عملیات تروریستی, کشتارهای سیاسی و قتلهائ زنجیره ای هم از کردارهایی است که از زمان پای گرفتن اسلام تا به امروز اجرا می شود. دروغورزان هستند که این شیوه های اسلامی را منکر میشوند. اقتصاد اسلام,  بر پایهء کشتار ثروتمندان, قدرت مجاهد ین اسلام, و بر نا آگاهی و طمع مستمندان استوار بود.
سورهء 09 آیهء 123 : بکشید کافران را از پس هم, تا جد یت و خشم شما را احساس کنند.
سورهء 47 آیهء 035 :   سستی نکنید, به صلح تن در ندهید, چون الله شما را قویتر و بی نقص گردانده است.
این جنایتها به حملهء مسلمانان بر قبیله های مکه و یثرب محدود نمی شد, بلکه الله به هر مسلمان اجازه قتل هر نامسلمانی را ابلاغ کرده بود. مسلمانان بطمع دارایی, به جان دیگران می افتادند و خون آنها را می ریختند تا به مال آنها دست یابند.
سورهء 22 آیهء 039 :  اجازه دارید بکشید, هر که را که بشما ستم کرده است, الله پشتیبان شماست.
این دستورهائ الله  بی سر و صدا اجرا می شد, روز به روز و بسرعت هم ثروت و هم لشکر مسلمانان رشد می کرد. در نتیجه طمع و عطش عربها به ثروت به سمت بی نهات در حرکت بود. هیچ قبیله ای,  پیروان هیچ عقیده ای و هیچ فردی از دست این مسلمانان( جنایت کاران) در امان نبود. این دروغی بس بزرگ است که می گویند اسلام پیروان کتاب (نصرانی و یهودی)  را برسمیت می شناسد و یا امان می دهد.
سورهء 09 آیهء 029 : بکشید کسانی  را که به الله و احکام (...) او ایمان ندارند, همچنین آن د سته که خود اهل کتاب هستند ولی اسلام را نپذ یرفتند, مگر اینکه تعهد کنند که با خواری و خفت بدست خود جزیه(جریمهء دگراندیشی در اسلام) بپردازند.
این هم به آن معنی نیست که وقتی مسیحی ها و یا یهودی ها تعهد به پرداخت جریمه کردند آزاد هستند. آنها نه تنها از حقوق اجتماعی محرومند بلکه اجازه ندارند در هیچ موردی بر مسلمانی تقدم داشته باشند, یعنی اگر خانهء پیرو کتاب(یهودی یا مسیحی) بهتر و یا زمینش حاصلخیز تر می بود, بایستی آنرا به مسلمانان واگذار می کرد, آنها باید در زیر فشار و خفت مسلمانان در نقصان باشند, ولی اجازه داشتند که زنده بمانند. کشتن د یگران, که اهل کتاب (انجیل, تورات, زبور) نیستند, بخشی از جهاد در راه الله است.        
سورهء 47 آیهء 004 : کفار را در هر کجا یافتید گردن بزنید تا زمین از خون آنها رنگین شود. اسیران را محکم ببند ید که قادر به گریز نباشند.
شوق و شوری در مجاهد ین خلق اسلام افتاده بود, از کشتار د یگران سر مست می شدند, هم به فیض د نیا و هم به ثواب اخرت می رسید ند. هر که را دارایی داشت در راه الله می کشتند. برای نمونه: چند نفر ازاصحاب محمد به پیرمرد محترمی از طایفهء بنی سلیم بر خورد می کنند, واو از ترس به یاران محمد سلام می کند, که بد ین ترتیب خود را مسلمان نشان دهد, ولی اصحاب که طمع دارایی او را در سر داشتند, از خون و اموال او نمی گذرند.
سورهء 04 آیهء 094 : ای مومنین هنگامی  که در راه الله قدم برمی دارید, کسی را که به شما سلام کرده, بگمان اینکه او از ترس از شما پناه میخواهد, نکشید تا دارایی او را صاحب شوید, در حالیکه الله برای شما غنایم فراوانی فراهم کرده است. پس بهتر است که قبل از هر اقدامی تحقیق کنید.
مسلم است که الله با این همه قدرت روزافزون در مرزهائ عربستان نمی ماند, با شمشیرش و بهمین روش و قهر ولی خشمناک تر وارد سر زمینهای ایران می شود. کم کم ولی بالاخره پس از چهارصد سال ویروس الله سراسر ایران را برای همیشه آلوده میکند. ایرانیان, که مردمی با فرهنگ و خیلی پیشرفته تر و داراتر از عربها بودند, به همان نسبت هم با شدت زیادتری سرکوب شدند. متولیان اسلام وحشیانه و با ستمکاری اسلام را به ایرانیان تحمیل کردند, عربها را بر بالین آنها گماشتند تا بزور بر الله نماز گذارند. ایرانیان مسلمان شدند, ولی هنوز که هنوز است "الله" را به مفهوم قرآن نپذ یرفته اند. ایرانیان کردگار و آفرید گار, خداوند مهر(گسترش دهندهء دوستی و نیکی), پروردگار(سیمرغ, پرورش دهندهء مردمان), خداوند جان وخرد( انگیزندهء نیروئ زندگی و خرد) و ایزدها و یزدانها را ستایش می کردند. آنها از منش مردم ستیزی و ستم گستری بدور بودند. ایرانیان زبان عربی  نمی دانستند ولی از کرار مجاهد ین اسلام می دیدند که الله قهار و غضبناک است. بینش فرهنگئ آنها اجازهء پذ یرفتن چنین فرمانروایی را نمی داد. ایرانیان صورت وحشتناک الله را با ماسکهایی از چهرهء خدایان خود می پوشید ند. شاید بد ین وسیله می خواستند مجاهد ین را راضی  کنند ویا به خود دروغ می گفتند تا از تسلیم خود در برابر اهرمن شرمسار نگردند.
هر مردمی, واژه هایی را بکار می برد, که بنمایه و کاربرد آنها از بینش فرهنگئ آن مردم تراوش کنند. در فرهنگ زبان ایرانیان واژه هایی هم وزن بعضی از کلمات عربی پیدا نمی شود. از این جهت برگردان قرآن به زبان فارسی, بدون در نظر گرفتن ریشهء قکرئ عربها, نادرست است. برای نمونه یک جملهء عربی و برگردان آن را به فارسی  بررسی می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم > نابرابر است با< به نام خداوند بخشندهء مهربان.
"بسم"              : اسم در عربی مرتبهء خانوادگئ فرد را نشان میدهد (عبدالله = بردهء الله)
" نام"        : نام در فارسی نمایندهء نیکئ جان در تن است (فرشید = پخش کنندهء تراوت)
"الله"                :خالق و امیر و صاحب مطلق و ابدئ هر پد یده ای (انسان رانده شده از جنت, ذ لیل و پست)
"خداوند"    :نمایندهء منش و اند یشه ای( انسان نیک گوهر و به خرد ارزنده, و بنا کنندهء بهشت در زمین است)
"رحمان"    :مقرر کنندهء مجازاتهای سبک ( کفار را باید در این د نیا فقط کشت, ولی در اخرت الله می سوزاند)
"بخشنده" :هستی و یا فر خود را در د یگران پخش می کند (خداوند مهر, مهرپروری را به جانداران می بخشد)
"رحیم"      :کسی که از عذابهای هولناک چشم پوشی می کند (کمتر با بلاهائ آسمانی, مردم را مجازات می کند)
"مهربان"    :پرورش دهنده مهر, مهرورزی به همهء پدیده ها (مردم از مهر فریدون در آسایش می زیستند)
ایرانیان الله را نمی خواستند بپذ یرند, ولی الله با همان قهر و قدرت بر آنها غالب شده بود. آنها صورت الله را به دروغ  و با رنگهای خدایان خود آراستند, در دروغوندی بر خود ستم کردند, تا آنجا که خود نیز ستمکار شدند.  دروغوندان هرگز نمی توانند در آزادی و آسایش زندگی کنند, مگر اینکه از دروغ ببرند و به راستکاران بپیوند ند. تا ایرانیان به ویروس الله آلوده اند ننگ حکومت ولایت فقییه را احساس نمی کنند.
نی حریف است هر که از یاری برید        پرده هایش پرده هائ ما درید        (مولوی)
کسی می تواند از معبود خود(الله) ببرد که به نوای موسیقی (آوای سروش) گوش دهد, گاه هائ این چنین آهنگ است که پرده هائ (مانع ها) جلوی چشم ما را می درد و میدان دید ما را پهناور می کند. پاسخ این پرسش که چرا باید الله ایران را ترک کند؟, در جستاری از منوچهر جمالی بیان شده است:
پرسمان فرهنگ ایرانی از نخست" جستن بن" جهان بود. جهان "از چه" بر می خیزد. و چگونه از آن بن میروید. همچنین یونانیها, آرشه Arche جهان را می جستند. جهان از چه بخشهایی ساخته شده است که همیشه در پیش ما است. ولی سامیها نیاز به "خالق جهان" داشتند. واین نیاز به یک قدرت بی نهایت بزرگی بود که جهان به اومتعلق است که انسان باید از او اطاعت کند تا از آن قدرت بهره ببرد.
و این دو نیاز, کاملا مختلف بود. در "عهد عتیق", کلمه ای متناظر با "آرشه" یونانی و "بن" ایرانی نیست. از این رو داستانهای آفرینش ایرانی "بندهشن" نامیده شد ند. چگونه بن می دهد, یا به عبارت آشگارتر, چگونه و از چه, جهان زاییده و روییده می شود. اینکه جهان از " آهنگ و رامش و سرود" ساخته شده است, بیان همین بن جویی ایران بود. سیمرغ, در آغاز, همین "سرود و آهنگی بود که بن و گوهر جهان را نشان می داد "سیمرغ خالق جهان نبود, بلکه بن و بافت یعنی تار و پود جهان بود.
( از منوچهر جمالی, در جهان گمگشتگی و مهر.  (ISBN 1 899167 06 4, KURMALI PRESS
 ایرانی می تواند درایمان دروغش به بند گئ الله تن در دهد, یا راستکاری و آزاد اند یشی و خرد را برگزیند. انسان یا ستم و ستمکاری را می پذ یرد یا آزادی و مهر ورزی را. واژه هایی نظیر "آزادی", "د مکراسی", "جمهوری", مردم سالاری" و هومنی  بهیچ نسبتی در قاموس اسلام و بویژه در حکومت ولایت فقیه نمی گنجند. بکار بردن این واژه ها در دامان الله, از طرف مسلمانان موءمن عوام فریبی و دروغ, و از سوئ نامسلمانان روشنفکر نا بخردی و گاهی خیانت است.
گوهر جام جم از کان جهانی د گر است         تو تمنا ز گل  کوزه گران  می داری ؟      (حافظ)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر