۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

آیا انسان در تعیین سرنوشت خویش موثر است ؟

می خواهم مطلبی درباره ی این موضوع بنویسم که چه چیزی سرنوشت یک انسان را رقم می زند ؟ معنی سرنوشت به عقیده ی من مفهوم گسترده ای است . می توان آن را بعنوان پیشامد های صرفا دنیوی درنظر گرفت و نیز می توان مفهوم اخروی سرنوشت را نیز در آن اثر داد . در هر حال هرچه که باشد می توان آن را غایت و نهایت یک شخص در نظر گرفت . حال می خواهیم ببینیم چه عواملی آن را برای یک فرد رقم می زند .
اگر بخواهیم عواملی را نام ببریم می توانیم به استعدادها ، خانواده ، محل تولد ، عقل ، زمان تولد ، جنسیت ، تلاش ، پشتکار و صدها عامل دیگر را از عوامل تعیین سرنوشت دانست . این عوامل و فاکتورها بسیار زیاد هستند و شاید قابل شمارش نباشند اما تمام این عوامل در قالب دو گروه دسته بندی می شود .
1- ذات شخص
2- عوامل محیطی
ذات شخص عبارت است از چیزی که یک فرد از بدو تولد در اختیار دارد . مادیون آن را نطفه ، ژن ، وراثت ، استعدادها و ... می دانند و مکاتب معتقد به معنویت هم روح را به آن اضافه می کنند . من اسم ذات را روی آن گذاشتم که هر دوی آن را شامل شود . یعنی ذات اولیه ی شخص
جهان هستی و به طور خاص خانواده ، دوستان ، کشور و ... همگی جزو دسته عوامل محیطی موثر بر سرنوشت انسان هستند . هر عاملی که چیزی جز خود انسان باشد را عامل محیطی در نظر می گیریم .
لازم به ذکر است عوامل ماوراالطبیعی و غیبی چه از نوع الهی ( مانند وحی و امداد های الهی و هدایت ) و چه از نوع غیرالهی  ( مانند جادو و فال ) که برخی به آن معتقدند  نیز در قسمت عوامل محیطی در نظر گرفته می شوند .
هر عامل دیگری نیز که در نظر گرفته شود مشمول این دو مجموعه عوامل می شود و عاملی نمی توان یافت که در این دو دسته جای نگیرد و بر سرنوشت انسان موثر باشد .
پس سرنوشت انسان توسط ذات او و عوامل محیطی آن رقم زده می شود . حال سرنوشت هرچه که باشد و هر تعریفی که  داشته باشد .
حال سوال اینجاست که نقش خود انسان در تعیین سرنوشت خویش کجاست ؟ یا بهتر بگوئیم انسان در کدامیک از دو مورد فوق میتواند موثر باشد ؟
پرواضح است که انسان دخالتی در ذات خود ندارد . کسی نمی تواند استعداد های ذاتی خود را تعیین کند . و نیز کسی نمی تواند قبل از تولد به روح خود دسترسی پیدا کند و آن را مثلا متعالی یا نا متعالی گرداند .
در مورد عوامل محیطی نیز مانند خانواده و جهان هستی نیز باز هم هیچ چیز در اختیار انسان نیست . انسان نمی تواند تعیین کند که در چه جهانی متولد شود یا نمی تواند تغییرات اساسی در محیط پیرامون خود دهد تا تاثیرات منفی یا مثبت آن بر سرنوشت خود را کم یا زیاد کند . و یا نمی تواند نحوه تربیت خود توسط پدر و مادر را انتخاب کند و ...
ممکن است گفته شود که انسان می تواند محیط پیرامون خود را تغییر دهد و آن را دلخواه خود سازد و تمام انسان ها نیز همین کار را می کنند . در جواب باید گفت مسلما در سال های نخست زندگی انسان هیچ اثر ارادی بر محیط اطراف خود ندارد و این محیط و خصوصا خانواده هستند که بر روی فرد اثر می گذارند و آن را آنگونه که می خواهند ( و شاید نخواهند ) تربیت می کنند و شخصیت وی را تشکیل می دهند . هر فرد با توجه به شخصیت و طرز تفکری که در سال های نخست زندگی دریافت کرده و نیز ذات اولیه و استعداد های جسمانی و روحانی خود می تواند محیط خود را تغییر دهد . پس در این راه خود هیچ قسمتی از این تغییر را اداره نمی کند .
بدیهی است که هر فرد هر کار و عملی که انجام می دهد فکری پشت آن نهفته است . یا درست یا غلط . این فکر از کجا آمده است ؟ این فکر ساخته و نتیجه ی تاثیرات محیط مثل خانواده و جهان هستی در طی مدت بدو تولد تا لحظه ی انجام عمل بر ذات و فکر و روح و استعداد های اولیه ی شخص عامل کار می باشد .
منظور از ذات و فکر و روح و استعدادهای اولیه ، همان چیزی است که انسان در بدو تولد در اختیار دارد .
مسلما عامل دیگری روی فکر فرد مذکور اثر ندارد . پس چگونه انسان روی سرنوشت خود اثر می گذارد ؟
محیط انسان
ذات انسان
عمل انسان و نتیجه آن
اگر این نظریه صحیح باشد انسان نمی تواند روی سرنوشت خود موثر باشد و انسان در این جهان معلولی بیش نیست . معلول استعدادها ، روح و ذات خود و عوامل محیطی موثر بر آن ها . در این صورت انسان مانند ماشینی است که تاثیری در سرنوشت خود ندارد و فقط یک سری اعمال و افکار دارد که تاثیری در سرنوشت غایی او ندارد و تنها یک کارهایی انجام می دهد که هر کسی جای او بود با همان شرایط او همان کارها را می کرد .


پس اگر انسان بخواهد در سرنوشت خود موثر باشد باید یک مورد سومی وجود داشته باشد که در اختیار خود انسان باشد . یعنی :
ذات + محیط + X = سرنوشت انسان
ولی آیا Xای وجود دارد ؟
در اینجا صحبت از اختیار می شود و اختیار نقش خود را نشان می دهد . آیا اختیار چیزی جز آن دو عامل شمرده شده است ؟ آیا اختیار آن عامل سوم است که انسان آن را تعیین می کند ؟
برای پی بردن به این موضوع باید ابتدا اختیار را تعریف کنیم . اختیار عبارت است از تفکر و انتخاب
حال باید پاسخ خود را در دو کلمه ی تفکر و انتخاب جستجو کنیم .
انتخاب از لحاظ ماهیت نسبتا مورد واضحی است . تنها نکته ی مبهم آن این است که چه چیزی انتخاب می شود ؟ و چرا انتخاب می شود ؟
در اینجا یک سوال مطرح است . فرض کنیم یک انسان در لحظه ی t یک عمل خاص را انجام دهد و با توجه به همه ی احساسات و تفکرات خود آن عمل خاص را انتخاب کند و به سایر اعمال ممکن در آن لحظه ترجیح دهد . آیا اگر دوباره به همان لحظه ی t برگردیم و در همان شرایط و در همان مکان همین شخص را قراردهیم آیا باز همین عمل را تکرار می کند ؟
به عقیده من اگر هم بخواهد عمل دیگری را انجام دهد باید حداقل یکی از میلیون ها عامل احساسی و عقلی موجود در انجام آن عمل برای شخص تغییر کرده باشد . تا حداقل آن یک عامل باعث شود عمل فرد تغییر کند . ولی آیا کدام عامل تغییر کرده ؟ مکان و زمان ثابت است . تفکرات و روح فرد ثابت است . شخصیت وی نیز ثابت است . گذشته و محیط او نیز تغییر نکرده . پس چه عاملی تغییر می کند که منجر به تغییر عمل فرد شود ؟
پس به نظر می رسد انتخاب به تنهایی نمی تواند تعیین کننده باشد . شاید تفکر پشت آن انتخاب بتواند تعیین کند .
از زاویه دیگر اگر ببینیم ، گفتیم اختیار عبارت است از تفکر و انتخاب . آیا ممکن است در یک شرایط یکسان با تفکر مشابه دو عمل متفاوت انجام شود ؟
به عقیده ی من این اتفاق غیرممکن است زیرا که تنها عامل موثر در انتخاب تفکر فرد و شرایط اوست .
در اینجا منظور ما از تفکر صرفا عقل نیست . بلکه هر فکر و احساسی که فرد در لحظه ای می کند مد نظر است . حال ممکن است بگوئیم عقل ثابت است اما احساسات فرد دائم در حال تغییر است و هر لحظه ممکن است کاری را رقم بزند . باید گفت احساسات را چه چیزی تشکیل می دهد ؟ احساسات چه مادی باشند و چه معنوی و چه مخلوطی از این دو شکل گرفته از گذشته و ذات یک شخص هستند که ثابت کردیم هیچ کدام در اختیار انسان نیست .
پس به نظر میرسد اختیار یعنی تفکر و سپس انتخاب خود گرفتار نوعی جبر مطلق است و نمی تواند از آن رهایی پیدا کند .
حال در اینجا یک سوال می پرسیم ، آیا اگر شما به شخصه از نطفه ی پدر یک شخصیت مشهور ( برای مثال آدولف هیتلر ) بودید و از مادر وی متولد می شدید . دقیقا در همان مکان و در همان زمان ، می توانستید هیتلر نشوید ؟؟ اگر جواب بله است . به کدام دلیل ؟ با چه نیرویی ؟ با چه عامل سومی که نسبت به هیتلر متفاوت است ؟ حتی اگر عاملی مثل هدایت الهی و امدادهای وی مطرح باشد باز هم در اختیار شما یا هیتلر نبوده که بخواهید بخاطر آن تشویق یا مجازات شوید .
آری . در صورت اثبات این جبر ترسناک دو مسئله متصور است :
1- نظام جزا و پاداش آن گونه نیست که قرآن می گوید . یعنی نباید هیچ عذابی در کار باشد . چون عذاب کسی که عملش در اختیار خود نیست و سرنوشت خود را خود تعیین نکرده خلاف عدل الهی است و قرآن و پیامبر زیر سوال می روند .
2-  عذاب وجود دارد و قرآن درباره ی عذاب و پاداش درست وعده داده . که در این صورت عدل خدا زیر سوال می رود . و اگر عدل خدا زیر سوال رود خود خدا زیر سوال میرود . خدایی که عادل نباشد خدا نیست .

حرف آخر اینکه : هر انسان در هر لحظه کاری را انجام میدهد که فکر می کند بهترین کار است . اگه خودمونی بگیم چه گناهی کرده که فکر کرده اون کار بهترین کاره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر