۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

خدا زائيده ذهن بشر

انسان خدا پرست زاده نمى شود ، بلکه در اثر شرايط اجتماعى و تربيتى اش ، خدا پرست مى شود . در ضمن به ميزانى که انسانها آگاه مى شوند و به تواناييهاى خود پى مى برند از خدا و مذهب فاصله مى گيرند ، و به جاى تکيه به خدا به لياقتها و تواناييهاى خود تکيه مى کنند . انسانهاى اوليه در اثر جهل، نا آگاهى، ترس ناشى از ناشناخته ها و خرافات ، براى خود خدايانى درنظر مى گرفتند و به هنگام گرفتارى و قهر طبيعت به آنها پناه مى بردند.
بطور مثال وقتى آنها با رعدوبرق، زلزله، طوفان، و ديگر بلاياى طبيعى مواجه مى شدند. و دلايل آنها را نمى دانستند، علت آن را خشم خدايانِ رعد و طوفان و زلزله تصور مى کردند و به نيايش آنها مى پرداختند تا از خشم شان کاسته شود و آنها را دچار اين بلاها نکنند. تاثير اين نوع باورها را حتى امروز هم در جوامع اسلام زده مى بينيم که بعضى از مسلمانان به هنگام خسوف و يا کسوف نماز وحشت مى خوانند.
از طرفى ديگر در مقابل نور، شادى، محبت، زندگى ، عشق و ... که به آنها احتياج داشتند خدايان نور، عشق، محبت، خورشيد، مهر و... را آفريده و اين خدايان را در مقابل خداى خشم و ظلمت و تباهى و... مى گذاشتتد. بطوريکه در هندوستان تعداد خدايان به صدها خدا مى رسيد! اين خدايان در خيلى موارد به جنگ يکديگر نيز رفته و نزاعهاى تاريخى هم داشته اند.
به مرور زمان در اثر رشد ابزار توليد و بالطبع رشد دانش بشرى، انسان کم کم به علل شکل گيرى و پديد آمدن برخى پديده ها پى برد و رفته رفته از تعداد خدايان خود کاست. يعنى ديگر احتياج به آن خداى مشخص را از دست داد. مثلا وقتى انسان به چگونگى تابش خورشيد بر درياها، بخار شدن آب، شکل گيرى ابر و در نهايت باريدن آن پى برد، خداى باران کم کم به افسانه ها پيوست. همين طور خداى سيل، طوفان، رعد، زلزله و ...
نيايش و کرنش انسان در برابر خدايان کم کم شکل مذاهب به خود گرفت. طبيعى بود که مذاهب اوليه اکثرا خدايان زيادى داشتند. در چند هزار سال گذشته اما مذاهب تک خدائى نيز کم کم پا به عرصه ظهور گذاشتند. ابراهيم به پيروان خود مى گويد بيائيد يک خداى واحد را پرستش کنيم. و يا محمد با شعار "لا اله الى الله" خدايان کوچک (اله ها) را رها کنيد و الله خداى بزرگ را پرستش کنيد به ميدان آمد. و بدبن سان بت خانه ها را يکى کرد و کعبه شد مرکز بت خانه و خدا پرستى مسلمانان.
مى بينييم که همين خداى واحد را هم آورندگان اديان تک خدائى خلق کرده اند. و نه برعکس.
اما با تسلط بيشتر بشر بر طبيعت کم کم خدا و خداپرستى عامل تسکين و توجيه فقر اجتماعى و طبقاتى شد و در خدمت طبقات حاکم براى سرکوب مردم قرار گرفت. اين بار بجاى سيل و طوفان و صاعقه، فقر، بيکارى، سرکوب، ورشکستگى، از خودبيگانگى و ده ها مصيبت اجتماعى و طبقاتى ديگر توسط خدا و خدا پرستى و مذاهب توجيه شدند و بشر با توسل به خدا و خدا پرستى سعى کرد ناتوانائيهاى اجتماعى که ناشى از جامعه طبقاتى است را مشروع جلوه دهد.
کم کم انسانها ى زيادى به اين نتيجه رسيدند که به همين خداى واحد هم احتياجى ندارند. و ماترياليستها و ماديگرايان که سابقه ى طولانى نيز در تاريخ دارند، در اثر پيشرفت علم و دانش قدرت بيشترى يافتند. در حال حاضر در بيشتر کشورهاى مدرن و پيشرفته روز به روز برتعداد بى خدايان و آته ا يست ها افزوده مى شود. بطور مثال در کشور ٣٠ ميليونى کانادا بر طبق آمار رسمى ٤ ميليون و ٦٠٠ هزار آته ايست وجود دارد. در صورتيکه مسلمانان طبق آمار رسمى حدود ٦٠٠ هزار نفر هستند و اين آمار شامل کسانى که از کشورهاى اسلام زده. آمده اند و باورهاى مذهبى هم ندارد (مثل خود من) نيز مى شود. فرانسه کشوريست که تعداد بى خدايانش کم کم دارد از مرز خدا پرستانش مى گذرد. و به همين شکل در کشورهاى مدرن ديگر رشد بى خدايان چشمگير است.
و اما همين خدا چيست، کيست و در کجاست؟
خدا موجودى ذهنى است ساخته و پرداخته ى ذهن افراد خدا پرست . به همين دليل نه تنها يک خدا وجود ندارد بلکه به تعداد افراد خدا پرست نيز خدا وجود دارد. و طبيعتا هر خداپرستى خدايش با ديگرى فرق دراد. چون زاده و پرورده ذهن خودش است. بطور مثال مهاجر ايرانى اى را در نظر بگيريد که به کانادا آمده و تا حدودى به قوانين مدنى آن آشنا شده و خرافات و زن ستيزى و کودک آزارى در فرهنگ اسلام را ديگر قبول ندارد و يا در او خيلى سست شده است، و به زبان انگليسى هم تا حدودى تسلط پيدا کرده ولى هنوز در پستوى ذهن خود به خدائى نيز معتقد است. طبيعتا اين خداى او مانند خود او ديگر زن آزار نيست و با کودکان مهربانتر از خداى اسلام است . ولى همين مهاجر خدا پرست وقتى مثلا با والدين خود که هنوز در چنبره اسلام اسيرند به بحث و مجادله مى پردازد متوجه مى شود که خداى او با خداى والدينش نه تنها تفاوت دارد، که اختلاف نظر هم دارند. به همين دليل مى بينيم که خداى محمد بطور مثال مشروب و گوشت خوک را حرام کرده در صورتيکه خداى عيسى مسيح هيچ مشکلى با آن ندارد. در يک کلام نمى توان ٢ خدا پرست را يافت که عليرغم اينکه دين و آئين و مرام مشترکى هم داشته باشند خدايشان دقيقا يکى باشد و برداشتشان از خدا يکى. چنين است که مى گويم به تعداد افراد خدا پرست خدا وجود دارد. منتهى اين خدا فقط در ذهن آنهاست و زاده و پرورده شده اين ذهن است. عينيت ندارد. ماديت و وجود خارجى ندارد. و در بهترين حالت آن انسان ايده ‌آلها و آرمانهاى خود و هم ناشناخته هاى خود را در ناشناخته ى ديگرى به نام خدا که معلوم نيست چيست، کيست و کجاست (جز در ذهن او) متجلى مى بيند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر